هیچ کس نمی تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی می تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشته
به فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باش
به انتظار طلعت خورشید تابنده باش
عمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن
عمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن
قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته
نکن گلایه از فلک، این کار سرنوشته
قسمت تو همین بوده که بر سرت گذشته
نکن گلایه از فلک، این کار سرنوشته
عمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن
عمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن
زندگی شاد است،غمگینش مکن
عمر گران می گذرد خواهی نخواهی
سعی بران کند نرود رو به تباهی
مطلب دل را طلب از سوی خدا کن
زان که بود رحمت او لا یتناهی
عمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن
عمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کن
اگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
ای قـوم بــه حج رفتـه کجایید کجایید
معشــوق همیــن جـاست بیایید بیایید
معشــوق تــو همسـایه و دیــوار به دیوار
در بادیه ســـرگشته شمـــا در چــه هوایید
گــر صـــورت بیصـــورت معشـــوق ببینیــد
هــم خـــواجه و هــم خانه و هم کعبه شمایید
ده بـــــار از آن راه بـــدان خـــانه بـــرفتیــــد
یــک بـــار از ایـــن خانــه بــر این بام برآیید
آن خانــــه لطیفست نشانهـــاش بگفتیــد
از خــواجــــه آن خــــانـــــه نشانـــی بنماییـــد
یک دستـــه گــل کــو اگـــر آن بـــــاغ بدیدیت
یک گـــوهر جــــان کـــو اگـــر از بحر خدایید
با ایــــن همـه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس که بر گنج شما پرده شمایید
مردم شهر
مردم شهر به گوشید.؟
امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.
با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.
دیوانه و عاقل همگی جامه بپوشید.
در شادی این کودک و آن پیر زمینگیر و فلان بسته به زنجیر وزن و مرد بکوشید.
امشب غم دیروز و پریروز و فلان سال و فلان حال و فلان مال که بر باد فنا رفت.
نخور جان برادر به خدا حسرت دیروز عذاب است.
مردم شهر به هوشید.؟
هر چه دارید و ندارید بپوشید وبرقصید و بخندید که امشب سر هر کوچه خدا هست.
روی دیوار دل خود بنویسید خدا هست.
نه یک بار و نه ده بار که صد بار به ایمان و تواضع بنویسید خدا هست.خدا هست.
سر آن سفره خالی که پر از اشک یتیم است.خدا هست.
پشت دیوار گلی پیرزنی گفت:خدا هست.
آن جوان با همه خستگی و در به دریها سر تعظیم فرو برد و چنین گفت:خدا هست.
کودکی رفت کنار تخته.
گوشه تیره این تخته نوشت:در دل کوچک من درد زیاد است ولی یاد خدا هست.
مادری گفت:دلم میلرزد!کودکانم چه بپوشند؟!
چه بگویم که بدانند نداری درد است!پدر از شرم سرش پایین بود.
زیر لب زمزمه میکرد:خدا هست.
قاضی شهر قضاوت سخت است.
نکن حکم به تنبیه و مجازات.به زندان و به شلاق.
کوچه هایی است در این شهر.پر از جرم و کثافت.
پر از مرگ شرافت!پر از غصه و اندوه!پر از درد نداری.پر از نکبت و خواری!
پر از هرزگی و ی و معتادی و بدبختی و بیچارگی مردم خوبی که فقط محتاجند.
به پیغمبر و پیر و ملکوت و بت و میخانه و هر چیز که ایمان تو باشد قسم این
جرم و جنایت همه از ریشه فقر است.
کافری نیست در این شهر.خدا باور این مردم پاک است.
فقط درد نداری است که از ریشه مسلمانی ما را تبری زد که نگویید و نپرسید.
نگویید که این مردم بیچاره نخندند و نرقصند و نپوشند و ننوشند وبلا نسبت حضار.
نگو.ند که ایمان و مسلمانیشان زیر سوال است!!
غم مردم این کوچه و آن کوچه بدانید و بکوشید که اینگونه نباشد.
بکوشید که ایمان و مسلمانیتان زیر سوال است!
کودکی گریه کند.آه کشد.عرش خدا میلرزد.
دل مردم خون است!حال بابا خوش نیست.
دل بابا خون است.
حال قاضی خوب است.؟!
چگونه می توان شادتر بودن را در زندگی گسترش داد؟ زندگی بسیار طولانی نیست و مهم است که در مراحل مختلف زندگی سعی کنیم شاد باشیم و بخندیم. درحالی که برخی از عواملی که شادی را تحت تاثیر قرار می دهند خارج از کنترل ما هستند، برای مثال ژنتیک نقش مهمی در شرایط زندگی دارد اما قابل کنترل نیست. با این حال اقداماتی هستند که می تواند به شادتر بودن ما کمک کنند و اینکه یاد بگیریم چگونه شاد باشیم .
پیاده روی پمپاژ خون به قلب را بهبود داده و استرس را کم می کند. حداقل 20 دقیقه پیاده روی در روز می تواند تاثیرات مثبی روی خلق و خوی شما داشته باشد.
پروتئین احساس بهتری در شما ایجاد می کنند.
کتاب کوچک شادمانی نوشته ملودی راس، رنج زندگی را انکار نمیکند، اما شوری که روزهای کودکیات داشتی و با آن بر بالهای بلند آرزو به آیندهات نگاه میکردی را به یادت میآورد. مهم نیست که چند سالت باشد، هنوز برای رسیدن به رویاهای آن روزها دیر نشده است!
میخواهم با تو دربارهی زندگی شادمانه صحبت کنم. میدانم که تا همین حالا هم سختی بسیار کشیدهای. میدانی
که شادی گاهی به آسانی به سراغ ما میآید و گاهی هم پیدا کردنش بسیار سخت میشود. حقیقت آن است که انتخاب شادی در زندگی، به مهارت بسیار احتیاج دارد. زیبایی زندگی هم در همین است که هر روز دوباره و دوباره برای انتخاب درست کوشش کنیم. هر روز صبح شروعی دوباره است، برای این که از خودت بپرسی: اگر امروز اتفاقی به راستی عالی برایم بیفتد، چه؟»
مهمترین درسی که از کتاب کوچک شادمانی میگیری این است که در مواقعی که به نظر میرسد شادی ما را انتخاب نکرده است، ما همچنان میتوانیم شادی را انتخاب کنیم. اینجاست که مهارت ما به کار میآید، تا خوشبختی ما موهبتی باشد برای هر کسى که ما را میشناسد.
ما همه برای شادی به این دنیا آمدهایم. انسانها هر قدر بیشتر شادی را انتخاب کنند، دنیا هم جای بهتری میشود. زیرا
آدمهای شاد، دنیای شاد هم میسازند.
ملودی راس ، نویسنده، هنرمند، و کارآفرین معاصر است. او در دههى دوم زندگیاش در صنعت طراحی کاغذ بسیار موفق بود. او به طراحی آلبومهای عکس، کاغذ دیواری و کاغذ کادو روی آورد و در این زمینه هم کارش با استقبال زیادی مواجه شد. ملودی و محصولات نوآورانهاش در مجلات، کتابها و برنامههای تلویزیونی بسیاری حاضر شدند و دیری نگذشت که جوایز بنیاد آلفرد پى. اسلوآن، سازمان ملی ن کارآفرین و انجمن هنر و صنایع دستی آمریکا را از آن خود کرد. اما حادثهای دردناک برای او رخ داد که او را در مسیر اصلی زندگیاش قرار داد.
تنهاترین بهانه ی دنیای من تویی
در رو بروی آینه زیبای من تویی
وقتی که از تمام جهان خسته می شوم
آغوش دلنشین و پذیرای من تویی
با بوی سیب خنده ی تو زنده می شوم
تو یوسف مؤنث و عیسای من تویی
وقتی به شام آخر خود فکر می کنم
احساس می کنم که یهودای من تویی
بر لوح سرنوشت من امضای چشم توست
مُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من تویی
وقتی که زیر گوش خدا حرف می زنم
راز و نیاز و ناله و نجوای من تویی
مجنون ترین حماسه ی دنیای تو منم
شیرین ترین تغزل شیوای من تویی
دکتر یدالله گودرزی
درباره این سایت